آخرین خبرها

مشاهدات سعید موغانلی از حمله اوباش پان ایرانیست به غرفه کتاب آذر تورک

۱۴۰۰.۰۷.۲۸, ۰۷:۳۶
مشاهدات سعید موغانلی از حمله اوباش پان ایرانیست به غرفه کتاب آذر تورک

Gunaz.tv

گوناز تی وی: سعید موغانلی شاعر و نویسنده ترک آذربایجان جنوبی که شاهد حمله اوباش پان ایرانیست به غرفه کتاب آذر تورک در نمایشگاه کتاب تهران بوده، مشاهدات خود را نوشته و در شبکه های اجتماعی منتشر کرده است.

 

لازم به یاد آوری است دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۹۷، عده‌ای از نژادپرستان و پان‌فارس‌ها به غرفه انتشارات آذر تورک حمله کرده و اقدام به خط کشیدن بر روی واژه “تورک” نمودند. می گویند آنها از اعضای حزب غیرقانونی و نازیستی پان ایرانیست بودند.

 

این اراذل و اوباش نژادپرست چندین نفر از جمله کارکنان و مسئولان غرفه را کتک زده اند. این حمله خشونت بار در حالی صورت گرفته است که نیروهای امنیتی و انتظامی نظاره گر ماجرا بوده اند.

 

متن کامل مشاهدات آقای سعید موغانلی شاعر ملی آذربایجان در زیر آورده می شود:

 

«اولار چوخودو، بیز تکیدیک

اولار ووردوقجا بیز کیریدیک...

 

دیروز روز عجیبی بود...

نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران پر از اهالی فرهنگ و کتاب دوستان ایران بود.

 

ناشر تبریزی در غرفه‌ی کوچکش مشغول خواندن حیدربابای شهریار و ترجمه آن به زبان فارسی به یکی عاشقان استاد شهریار بزرگ بود، عاشقی از دیار خراسان...

 

 شعر خوانی ناشر به سهندیه استاد شهریار کشید و به آخر منظومه رسید که استاد معظم می‌فرماید -«من علی (ع) اوغلویام آزاده‌لرین مردی مرادی....

 

 الده سینماز سپریم،

 باشدا کوته‌لمز قیلیجیم وار...

 

در همین حال چند نفر اوباش خوش پوش با رُزِت مزیّن به شیر و خورشید پزشک‌زاد لعنت‌الله‌علیه هوار کشیدند که -«به نام نامی حزب پان ایرانیست باید شما ۱۳-۱۴ غرفه «آذری -تبریزی» (آذربایجانی) جمع کنید و از نمایشگاه گورتان را گم کنید.

 

ناشر تبریزی با لهجه مخصوص شکلات تعارف کردند. - بفرمایید شکلات آیسودای تبریز...

و شکلاتها به آسمان پرتاب شدند، مثل عروسی شاهسئون‌های دشت موغان!

گفتند شماها ترک نیستید، آذری هستید.

ما سند داریم، این هم کتاب کسروی و مرتضوی و آقای منصوری و...

 

دانشجوی مشکین شهری که درحال خرید کتاب بود، گفتند اشکالی نداره، میریم شناسنامه عوض میکنیم و پدر و مادرمان را به زور فارس می‌کنیم‌.

 

و دیگر حرفی نبود، مشت‌های گره کرده بر سر ناشر و همکارانشان فرود آمدند.

 

دانشجوی مشکینی خود را میان ناشر و میلیشیای خوش پوش انداخت که مشت به ناشر تبریزی نخورد. مشت چنان به سینه سترگ جوان خود که تمام کتابهای کوله‌ی پر از کتابش به زمین ریخت.

 

چنان «وای ننه» گفت که نیروهای انتظامات نمایشگاه آمدند به غرفه...

 

میلیشاهای خوش پوش این بار از مقامات بالای نظام مایه گذاشتند و شروع به فحاشی کردند که اینها با نوشتن کلمه «ترک» به «تورک» قصد بر هم زدن‌ امنیت جامعه را دارند و ما تورک در ایران نداریم و اگر مقام معظم اجازه فرمایند تمام اینها را با گودالها و قتلگاههای آدم‌سوزی می‌ریزیم و...

 

یکی از عربده‌کشها کلمه تورک را از تابلوی غرفه با خودکار خط-خطی کرد و در مقابل صحبتهای نرم ناشر که میگفت این اسم را وزارت ارشاد مجوز داده است، همچنان فحش‌های رکیک می‌داد و دوستان انتظامات همچنان نظاره‌گر بودند و می‌گفتند به ما ربطی ندارد. باید بروید شکایت‌کنید.

 

دانشجوی کتک خور ما، همچنان سینه خود را می‌مالید و می‌گفت اگر این مشت به ناشر می‌خورد، حتما قفسه‌اش خرد می‌شد! من‌خواستم او را نزنند تا غرفه همچنان پا بر جا باشد و چنان مظلوم و با حیا بود که آب خنک را هم از دست تماشاگران متبسم میدان پهلوانی حزب پان ایرانیست‌ نگرفت و زبان خشکش، لبهای خشک‌ترش را نم می‌کرد.

 

این‌ جمع به اداره‌ای که در نمایشگاه بود رفتند و در مقابل چشمان متعجب همگان، میلیشیای مزین به رُزِت صلیب شکسته‌ی هیتلری که لحظه به لحظه هم زیاد می شدند، از تمام ناشران آذربایجانی که کتاب ترکی چاپ کرده‌اند شکایت نامه‌ای تنظیم کرده و تسلیم اداره‌ی مزبور کرد و از قضا وکیل دادگستری هم از آب در آمد و از قضا اسپری فلفل داشتند و از قضا چند نفر از دوستانشان چوب در آستین داشتند... و از قضا رئیس این دسته‌ی داعش ‌مانند همشهری‌مان نیز بودند!

 

خلاص این کلمه ترک واو دار، عجب ابهتی دار که میلیشییای آقای پزشک‌زاد با لشگر مسلح آمده بودند، در مقابل ناشر، نویسنده و شاعرانی که حیدربابای شهریار را میفروختند و همچنان زمزمه‌می‌کردند -«حیدربابا مرد اوغوللار دوغگونان» فقط فحاشی می‌کردند و مشت به هم‌می‌کوبیدند.

 

و‌ نهایت اینکه، در آذربایجان یک قطعه شعر فولکلوریک تورکی داریم که می‌گوید؛

 اولار چوخودو بیز تکیدیک

اولار ووردوقجا بیز کیریدیک...

 

فیلسوفی از فیلسوفان غرب گفته: ملتی که‌ کتاب نخواند، باید تاریخ را تکرار کند.

 

کیتاب اوخومایان خالقین باشینا بو اویونلار گلمه‌لی‌دی...

 

روز عجیبی بود دیروز!!!

 

مشت‌های گره کرده‌ی تفکر فاشیستی در مقابل دستهای پر از کتاب ترکی!

 

دیروز روز عجیبی بود...

 

او قدر عجیب ایدی کی، قورخومدان چالیشیرام فارسجا یازام...

 

دونندن فیکیرله‌شیرم‌کی، گؤره‌سن او دانشجونون حالی دوزلدی؟

 

گؤره‌سن ناشیرین دیشی سینماییب؟

 

گؤره‌سن باشقا دؤیولن‌لرین حالی نئجه‌دی؟

 

گؤره‌سن امکان اولاجاق ناشیرلر کیتابلارین سرگی‌نین سونونا کیمی اوخوجولارا گؤستره‌لر؟!

 

گؤره‌سن حیدربابا  بوردا نه دئییر؟!

 

حتما بیر زاد دئمیش اولار...

 

- حیدربابا گؤیلر بوتون دوماندی

 

گونلریمیز بیربیریندن یاماندی

 

بیربیریزدن آیریلمایین آماندی

 

سعید موغانلی»

 

گوناز تی وی

E.H

 

 

Similar News

اخبار منتخب

Most Read