آخرین خبرها

انسداد و انکشاف – اکبر آزاد

۱۴۰۰.۰۷.۲۸, ۰۷:۳۶
انسداد و انکشاف – اکبر آزاد

Gunaz.tv

من در اینجا از بدیهیات بحث خواهم کرد! یکی از این بدیهیات مظلومیت ترکان ایران است. در بیش از یکصد سال اخیر، اقوام و ملتهای ساکن ایران، خاصه ترکان ایران به طور ناجوانمردانه ای در معرض اجحاف و ستم قرار گرفته است و این یکی از بدیهیات جامعه ایران!

 

از نظرمن ما برای رسیدن به جامعه ای متعادل، مجبور هستیم این گونه بدیهیات را به دفعات و تکراراً بازگو کنیم!

 

از هزاران سال پیش بدینسو و در طول تاریخ، در سرگذشت اقوام مختلفِ ساکن سرزمینی که امروزه ایران نامیده میشود، حوادث تلخ و شیرین فراوانی رخ داده است. البته آنچه در گذشته رخ داده است، به گذشته تعلق دارد و حساب این گونه حوادث تلخ و شیرین تاریخ گذشته، از حساب ساکنین امروزین ایران جداست. فقط لازم است امروز از حوادث گذشته بیاموزیم . از قدیم گفته اند :

« گذشته چراغ راه آینده است »

 

اقوام مختلفِ ساکن سرزمین ایران، همیشه یِ تاریخ در شادی وغم، در آسایش و سختیها کنار یکدیگر زندگی کرده اند و میکنند. ترکان یکی از این اقوام میباشند. به اعتبار قدمت سکونت، ترکان ساکن ایران را میتوان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد:

 

الف- طبق اسناد و شواهد تاریخی، در قبل از اسلام، اقوام مختلفی از ترکان، در نقاط مختلف سرزمینی که امروزه کشور ایران نامیده میشود، زندگی میکرده اند.

 

ب- دسته دیگر از ترکان ساکن ایران، طبق اسناد و شواهد تاریخی، بعد از اسلام و به دفعات، در گروههای دهها هزار نفری به ایران آمده و در نقاط مختلف ساکن گشته و درطی قرون متمادی با سایر همزبانان بومی خود آمیخته و اقوام مختلف ترکان امروز ایران را، از جمله ترکان ترکمن، ترکان آذربایجان، ترکان خلج، ترکان خراسان، ترکان قاشقای، ترکان قازاق، ترکان سُـنقر (سونقور) و... را به وجود آورده اند.

 

ترکان ایران، به همراه سایر اقوام ساکن این سرزمین، همیشه در آبادانی، توسعه و پیشرفت آن نقش بسیار مهمی ایفا کرده اند و امروز هم ایفا میکنند.

 

ترکان ساکن ایران، در بعداز اسلام، بیش از هزار سال به طور مداوم در ایران، در اقتدار بودند. ترکان در دوران اقتدار خود برای هیچ زبان و فرهنگی محدودیت ایجاد نکردند و به طور مشخص و بر اساس شواهد انکار ناپذیر از پیشرفت زبانهای عربی، فارسی و...حمایتهای مالی و معنوی فراوان نیز کردند.

 

تقریبا تا یک قرن پیش ترکان(سلسله قاجار) در ایران در اقتدار بودند. در زمان اقتدار قاجارها جنگ طولانی مدت ایران(آذربایجان) و ارتش مجهز و متجاوز روسیه به وقوع پیوست. در ادامه این جنگ، پای کشورهای اروپایی، خصوصاً فرانسه، انگلیس،آلمان و... به ایران بازشد. کشورهای اروپایی از فضای فئودالی و بی اطلاعی مردم و صاحب منصبان، از امور کشور و اوضاع جهان و نیز از عقب ماندگی فکری و اجتماعیِ عمومی و ... در ایران، سود برده، شروع به اجیر کردن بعضی افراد ضعیف النفس از بین سیاستمداران، نظامیان، بازرگانان، روحانیان، هنرمندان و... کردند. این اجیر شدگان به تدریج و تقریبا پنهانی در تشکلهای طرفدارکشورهای اروپایی که بعدها به نام «فراموشخانه»، «تاریکخانه» و « لژ ماسونی» مشهور شدند؛ گرد آمده و متشکل شدند. عوامل این تشکلها به تدریج در سرنوشت و مقدرات کشور نقش تعیین کننده به عهده گرفته و به جای خدمت به مردم و کشور، به نفع کشورهای اروپایی فعالیت کردند.

 

در مراحل بعدی، عوامل این تشکلها در شکل گیری، تداوم و به انحراف کشیده شدنِ انقلاب مشروطه یِ ایران؛ همچنین در سرنگونی سلسله یِ ترک قاجار و به قدرت رسیدن سلسله یِ بی هویت پهلوی، نقش اساسی ایفا کردند.

 

همانطور که در فوق اشاره شد، شروع جنگ ایران(آذربایجان) با ارتش مجهز و متجاوز روسیه، سبب شد مردم ایران به تدریج با اروپای مدرن آشنا شده و اندک اندک به دوران جامعه یِ مدرن قدم بگذارند. برای مدرنیسم اروپایی از 3 مرجع عمده میتوان نام برد:

 

1-وقوع انقلاب صنعتی در انگلستان (با به کار گیری ماشین بخار و...)

 

2-وقوع انقلابات اجتماعی در فرانسه (با ایجاد کمون پاریس و تدوین اولین اعلامیه جهانی حقوق بشر)

 

3-در کنار این دو مرجع عظیم مدرنیسم، ما نباید یک عامل بسیار مهم را از نظر دور بداریم و آن عامل تئوریک، یعنی ظهور فلاسفه بزرگ در آلمان، فرانسه و انگستان است؛ که به طور قطع عصاره دو مرجع فوق میباشند و میتوان گفت مرجع سوم مدرنیسم اروپایی می باشد.

 

به طورکلی در دوران قاجارها گرایش به مدرنیسم در ممالک محروسه ایران، در دو جهت حرکت میکرد ویا با دو رویه پیش میرفت:

 

الف- رویه یِ تلفیق فرهنگ، صنعت و تکنولژی مدرن اروپایی با فرهنگ بومی و کهن ممالک محروسه ایران. در واقع این رویه سعی داشت فرهنگ، صنعت و تکنولژی مدرن اروپایی را به استخدام فرهنگ بومی و کهن ایران در آورد.

 

ب- رویه حذف فرهنگ بومی و جایگزین کردن بی چون و چرای آداب، فرهنگ، صنعت و تکنولژی مدرن اروپایی درکشور. در واقع این رویه دارای روحیه تسلیم طلب بود و سعی داشت از منویات اروپاییان پیروی کند.

 

با وقوع انقلاب مشروطه، پایه های حکومت سلسله قاجار به شدت متزلزل شد که در ادامه منجر به سقوط این سلسله، و روی کار آمدن رضا میرپنج قزاق گشت ( باکمک همان لژها و تشکلهایِ ماسونی، شاه شد و سلسله یِ پهلوی را تأسیس نمود.) باروی کار آمدن سلسله یِ پهلوی، تمام آرزوهایِ طرفداران «رویه یِ الف» نقش بر آب شد. و بدین ترتیب طرفداران «رویه یِ ب» کشور را دودستی تسلیم اجانب کردند. هر چند در ابتدا آنها تصور میکردند باتسلیم محض شدن به اروپا، کشور پیشرفت خواهد کرد. اما درعمل متوجه شدند، در پیِ تفکری عبث حرکت میکرده اند. و آنچه از این تغییر و تحول نصیب ایران شد، تنها حاکم شدن کاریکاتوری مضحک از مدرنیسم بر جامعه ایرانی بود.

 

***

 

در شرایط طبیعی و نرمال جامعه یِ مدنی مدرن، دارای ویژگیهای خاص خود است و کاملا متفاوت از ویژگیهای جوامع ما قبل، ازجمله جامعه فئودالی است. نمونه ها وتجارب مختلف ثابت کرده اند، تغییر و تحول در جوامع و گذر آنها از مرحله ای به مرحله یِ دیگر(جدید) تحت تأثیر عوامل مختلف و با نشیب و فرازهای بسیار پیچیده همراه و توأم است و به یکباره و به طور کامل ازمرحله ای به مرحله یِ دیگرعبور نمیکنند. بنابراین معمولا جوامع مدرن، صرفا حامل ویژگی خاص خود نیستند و به دلایل و طرق مختلف، بسیاری از خصوصیات جوامع فئودالی و برده داری را نیز در کنار خصوصیات مدرن خود حفظ میکنند. ویا بهتر است بگوییم گروه های دارای اقتدار، به منظورحفظ منافع فردی و گروهی خود، خصوصیاتِ جوامع ماقبل مدرنیسم را با لعابی از مدرنیسم استتارکرده و ملغمه ای به وجود میآورند که کمابیش سبب تداوم حیات خصوصیات جوامع ماقبل مدرن میشود و البته کارکردهای متفاوتی دارد. از آن جمله است عوام فریبی و تداوم خودکامگی گروه های صاحب اقتدار و...! به همین سببها، این گونه جوامع ذاتاً بیمار محسوب میشوند.

 

یکی از شاخصه های بارز جامعه یِ مدرن و سالم، انبساط و انکشاف درهمه یِ زمینه هایِ اجتماعی میباشد. درمقابل این شاخصه، جامعه یِ به ظاهر مدرن ولی بیمار، دارای شاخصه یِ انقباض و انسداد درهمه یِ زمینه هایِ اجتماعی است. به عبارت دیگر در جامعه یِ سالم و مدرن همه چیز شفاف است. هرقدر این شفافیت بیشتر باشد، به همان میزان میتوان نسبت به سلامت جامعه یِ مدرن اطمینان داشت.

 

در جامعه های به ظاهر مدرن امّا بیمار، یکی از شعارهایی که با هیاهویِ فراوان تبلیغ میشود، شعار « برقراری عدالت» است. به نظر من شعار «برقراری عدالت» شعاری گنگ و نامفهوم میباشد. چون به طور مشخص توضیح داده نمیشود که: منظور از عدالت چیست؟ بعداز « برقراری عدالت» کدام حقوق مدنی و شهروندی مشخص تأمین خواهد شد ؟

 

استنباط من این است که در جامعه یِ مدنی مدرن، به جای طرح شعارهای گنگ، مبهم، کلی و دهن پرکن، درباره برقراری و تأمین حقوق مدنی مدرن و مشخص توضیح داده و عمل میکنند. مثلا درباره انتخابات که لازمه جامعه یِ مدرن است به جای « شعار برقراری عدالت بین زن و مرد» به طور مشخص شعار « برابری حق رأی زن و مرد» ویا درباره حقوق برابر زن و مرد در انتخاب کردن و انتخاب شدن شعار میدهند و عمل میکنند. یعنی زن و مرد با آزادی کامل حق دارند در انتخابات شرکت کنند. آزادانه رای بدهند ، انتخاب کنند و آزادانه انتخاب شوند.

 

به نظر من این گونه شعارهای واضح و شفاف سبب میشود اکثریت جامعه امکان حضور، نقش آفرینی و مشارکت در تعیین سرنوشت خویش و مقدرات کشور را پیدا کند. این نقش آفرینی و مشارکت اگر به صورت شفاف انجام شود، میتواند زمینه ساز انبساط و انکشاف اجتماعی و حرکت جمعی به سوی جامعه یِ مدرنِ سالم باشد. طبیعی است که اگر جریانهای موجود در اقتدار به هر دلیلی مانع برقراری چنین حقوقی برای شهروندان(چه مرد و چه زن ) شوند و یا جریان انتخابات را تبدیل به جریانی گزینشی و فرمایشی کنند، در واقع سبب انقباض و انسداد اجتماعی شده اند. بنابر این انبساط و انکشاف اجتماعی یعنی برقراری حقوق شهروندی مدرن و صیانت از دوام برقراری این حقوق! و نیز انبساط و انکشاف یعنی شفافیت در تمام ابعاد فعالیت و اقدامات مردم و مسئولان!

 

اینها لازمه یِ یک جامعه یِ مدرن و سالم است. مسئولان به جای ایفای نقش «آقا بالا سر» باید در برابر مردم پاسخ گو باشند و مسئولیت اقدامات خود را بپذیرند.

 

البته همگان میدانند حقوق شهروندی بسیارمتنوع است. مجموعه این حقوق است که موجبات برقراری یک جامعه یِ مدنی مدرن و سالم را فراهم میکند. هر یک از این حقوق، به هر دلیل معطل بماند، در واقع یکی از مهره های برقراری جامعه یِ مدنی مدرن را از دست داده ایم. این را هم باید بدانیم، اجزایِ حقوق مدنی و شهروندی از یکدیگرجدا نیست. معطل شد(اجرا نشدن) یک حق شهروندی به خودی خود سبب تضعیف و به خطر افتادن دیگرحقوق شهروندی خواهد شد. بنابراین موجودیت یک جامعه مدنی مدرن، منوط به برقراری تمام حقوق شهروندی و صیانت از تدوام آن حقوق است. به عنوان مثال :

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، آزادی اندیشه و آزادی بیان، اصل است. به هر میزان که آزادی اندیشه و بیان، معطل ویا تعطیل شود (به هر میزان و یا به هر دلیل )، به همان میزان موجودیت جامعه یِ مدنی با خطر معطل و تعطیل شدن مواجه خواهد شد.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، جریانِ انتقال سریع و آزاد اخبار و اطلاعات، اصل است. به هر میزان که گروه های دارای اقتدار، در روند انتقال سریع وآزاد اخبار و اطلاعات ایجاد محدودیت کنند، به همان میزان موجودیت جامعه یِ مدنی به خطر انداخته اند.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، آزادیِ وجدان، باور و اعتقاد، اصل است. هرگونه تلاش برای تحمیل اجباری یک باور و اعتقادی به دیگران و یا تلاش برای ممانعت دیگران از داشتن ایمان و اعتقاد به باوری خاص؛ در واقع این تلاش اقدامی است برای ایجاد اختلال در جامعه یِ مدنی مدرن .

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، تشکیل احزاب سیاسی، فعالیت و تلاش آنها برای کسب قدرت سیاسی، اصل است. ایجاد هرگونه محدودیت در تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی، به هر میزان که باشد، به همان میزان در انبساط و انکشاف جامعه یِ مدنی مدرن نیز محدودیت ایجاد خواهد شد.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، تشکیل و فعالیت گروهها و انجمنهای ادبی، فرهنگی، اجتماعی و محیط زیستیِ غیرحکومتی و غیردولتی که به اختصارNGO نامیده میشوند، اصل است. هرگونه ایجاد اختلال و محدودیت در تشکیل و فعالیت این NGO-ها، در واقع ایجاد اختلال و محدودیت در موجودیت جامعه یِ مدنی مدرن میباشد.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، تحصیل به زبانِ مادری و نیز تولید و باز تولید ادبیات به زبان مادری، اصل است. هرگونه ایجاد اختلال در روند تحصیل به زبان مادری، در واقع ایجاد اختلال در روند تولید و باز تولید ادبیات به زبان مادری است. چون بدون تحصیل و آموختن علمی یک زبان، نمیتوان در آن زبان ادبیات کافی و شکوه مند تولید وباز تولید کرد. واین در واقع به معنای آن است که در موجودیت جامعه یِ مدنی مدرن ایجاد اختلال و محدودیت شود.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، تشکیل تجمعات و ابراز اعتراضات، آزاد و جزء اصول این جوامع میباشد. هرگونه ایجاد اختلال در روند تشکیل تجمعات و ابراز اعتراضات، در واقع در موجودیت جامعه یِ مدنی مدرن ایجاد اختلال و محدودیت میشود.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن توزیع اقتصادی متعادل و ایجاد فرصتهای شغلی در همه یِ استانها و شهرها لازم است و نیز شهروندان حق دارند از شغل مناسب برخوردار باشند. بنابراین تحمیل هر گونه محدودیت اقتصادی، هر گونه ایجاد محدودیت برای شهروندان در داشتن شغل مناسب، و نیز تحمیل مهاجرت ناخواسته و یا تحمیل مهاجرت صرفا برای تأمین معاش (که در بلند مدت موجبات آسیمیلاسیون زبانی و فرهنگی و از بین رفتن بخشی از میراث معنوی و فرهنگی کشور و جهان میشود) ضمن آن که موجب بروزصدمات و لطمات جبران ناپذیری در عرصه های اقتصادی میشود، در واقع به موجودیت جامعه یِ مدنی مدرن نیز صدمات و لطمات جبران ناپذیری وارد میشود. (خصوصا در کشورهایی نظیر ایران که کثیرالمله هستند.) و ترکان ایران ناخواسته و برای امرار معاش مجبور به ترک سرزمین مادری و یار و دیار میشوند.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، انتخاب نام و نام خانوادگی برای خود و فرزندان، انتخاب نام برای شرکتهای تجاری، موسسات فرهنگی و اجتماعی، مغازه های تحت مدیریت خود، آزاد است و هرکس میتواند بر اساس علایق، زبان و فرهنگ خود نام دلخواهش را برای موارد مذکور انتخاب نام کند. هر گونه ایجاد محدودیت برای این حق مسلم مدنی، در واقع ایجاد محدودیت برای حقوق شهروندی و ایجاد محدودیت برای جامعه یِ مدنی است.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن، نژاد پرستی و برتری طلبی قومی ممنوع است. لذا هرگونه تلاش برای نژادپرستی و برتری طلبی قومی، نژادی و زبانی، در واقع تلاش برای ایجاد اختلال در روند انبساط و انکشاف جامعه یِ مدنی مدرن است.

 

در جامعه یِ مدنی مدرن اقوام و گروههای قومی و ملی یک کشور از حقوق برابر برخوردار هستند. هرگاه قوم حاکم برای سایر اقوام ساکن در کشور ایجاد محدودیت کند و به هر دلیلی حقوق شهروندی افراد آنرا مختل کند(به بعضی از این حقوق شهروندی در فوق اشاره شده است)، در واقع برای موجودیت جامعه یِ مدنی مدرن ایجاد محدودیت میشود. ترکان ایران از بسیاری از حقوق شهروندی مدرن محروم هستند.

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن این حق شهروندان است که برای حفاظت از محیط زیست خود فعالیت کنند و نسبت به تخریب و تاراج آن و نیز برای جلوگیری از این تخریب و تاراج، به طور مسالمت آمیز تجمع و اعتراض کرده و در ضمن حق دارند با جلب افکار عمومی برای احیای آن، به صورت آزاد اقدام کنند. ممانعت از این فعالیتها، در واقع اقدامی برای تاراج و تخریب جامعه یِ مدنی مدرن است. ترکان ایران به خاطر تلاش برای حفظ محیط زیست خود، همیشه تحت فشار هستند. یک نمونه بارز آن اعتراض به خشک شدن دریاچه اورمیه است و....

 

-در جامعه یِ مدنی مدرن....

 

***

 

من یک ترک آذربایجانی هستم که به همراه سایر هم زبانانم در کشور گثیرالمله ایران و به ظاهر مدرن زندگی میکنم.

 

لطفا به این مسئله توجه داشته باشید که من به تمام ملتها و اقوام و نیز هویتی ملی یی که این اقوام و ملتها برای خود تعریف کرده و قبول دارند، احترام قائل هستم. البته این هویتهای تعریف شده، نباید در ذات خود بر علیه هویت و موجودیت ملی دیگر ملتها و اقوام باشد. همچنین به طور طبیعی انتظار دارم دیگران نیز به همین ترتیب به هویت زبانی، فرهنگی و ملی ما ترکان احترام بگذارند.

 

در ایران یک قوم خاص اقتدار دارد و بر مقدرات کشور حاکم است. این قوم حاکم در سایه یِ اقتدار بلامنازع خود، بعضی اقوام و ملتهایِ ساکن کشور را از بسیاری حقوق شهروندی مدرن محروم کرده است. ترکان ایران بزرگترین محروم از حقوق شهروندی مدرن در کشور هستند. این محرومیتها اغلب غیر رسمی و اعلام نشده است. درحالی که ظاهرا هیچ ممنوعیتی وجود ندارد، اکثر اقوام غیر حاکم خاصه ترکان عملا تحریم هستند !

 

طبق شواهد و قراین موجود، ترکان اکثریت جمعیت هشتاد میلیونی ایران را دارا هستند. این کثرت جمعیت و محرومیت ومظلومیتهای تحمیلی و جاری بر علیه ترکان، آپارتاید حاکم در آفریقای جنوبی، درسالهای گذشته را تداعی میکند.

 

ترکان ساکن ایران، مانند دیگر شهروندان ایرانی، دارای شناسنامه و پاسپورت ایرانی هستند.کار میکنند، در آبادانی کشور مشارکت فعال دارند و مالیات میپردازند. فرزندان جوان خود را به خدمت نظام وظیفه اعزام میدارند و در مواقع ضروری از حدود و ثغور کشور با نثار خون خود دفاع کرده اند. به قوانین جاری کشور احترام میگذارند و... اما علاوه بر اینکه بر مقدرات کشور حاکم نیستند؛ از بسیاری از حقوق شهروندی مدرن نیز محروم هستند. به عنوان مثال :

 

- ما حق نداریم بر اساس زبان و فرهنگ خود، اسامی دلخواهمان را برای فرزندانمان، شرکتهای تجاریمان و موسسات تحت مدیریت خودمان انتخاب کنیم. در چنین موارد اغلب با موانع و محدودیتهای جدی رو به رو میشویم! در این باره شواهد فراوانی میتوان ارائه کرد.

 

-در رسانه های جمعی (رادیو، تلویزیون،روزنامه و مجلات، کتابهای درسی و...) اغلب ترکان را بیگانه قلمداد میکنند و یا در معرض انواع توهین و تحقیرهای نژاد پرستانه قرار میدهند. در یکصد سال گذشته هزاران بار شاهد چنین اجحافات بوده ایم که بعضا منجر به اعتراضات خود جوش شده است.

 

-از تحصیل به زبان مادری محروم هستیم. از داشتن انجمنهای ساده ادبی و فرهنگی محروم هستیم. هر گونه تلاش و فعالیت برای پاسداری از فرهنگ و زبان مادریمان (که بخشی از میراث معنوی و فرهنگی کشور و جهان محسوب میشود) اقدامی مجرمانه تلقی میشود.

 

در دوم اسفند سال 1392 (مصادف با ... روز جهانی زبان مادری ) صرفا به دلیل شرکت در یک جشن ساده یِ بزرگداشت روز زبان مادری، دهها نفر در شهرهای مختلف دستگیر شدند. بسیاری از دستگیر شدگان به تحمل زندانهای طویل المدت محکوم شدند. یکی از آن محکوم شدگان راقم این سطور بود که به ده سال زندان و دو سال تبعید محکومم کردند. مشابه این حکم برای بسیاری دیگر از محکومان نیز صادر شد.

 

-ایجاد هرگونه تشکیلات سیاسی خاص ترکان، از جمله ترکان اذربایجان ممنوع میباشد. چندسال پیش، پنج نفر از فعالان ملی مدنی آذربایجانی به قصد فعالیت علنی و قانونی، تصمیم گرفته بودند تشکیلاتی ایجاد کنند. اما پیش از آنکه تقاضای ثبت بدهند، در همان گامهای اول همگی دستگیر و به زندانهای طویل المدت محکوم شدند.

 

میتوان به موارد مشابه فراوان دیگر نیز اشاره کرد.

 

-هرگونه فعالیت ترکان آذربایجانی برای حفاظت از محیط زیست خود ممنوع و جزای این گونه فعالیتها حبس وزندان است. به عنوان مثال : اعتراض به خشک شدن دریاچه اورومیه(میراث طبیعی کشور وجهان ) ممنوع میباشد. هرگاه که جمعی از فعالان آذربایجانی، نسبت به خشک شدن دریاچه اورمیه اقدام به تجمع و اعتراض کرده اند، با برخوردهای انقباضی شدید نیروهای امنیتی مواجه شده اند.

 

-ما(ترکان ایران) از هر نوع تجمع و برگزاری اجتماعاتِ بزرگداشت ویا اعتراضی برای بیان خواسته ها وآرزوهایمان محروم هستیم. مراسم بزرگداشت سالانه بزرگان آذربایجانی ممنوع میباشد. شرکت کنندگان در چنین مراسمهایی را به شدت تحت فشار قرار میدهند. از برگزاری مراسم بزرگداشت ستارخان، باقرخان، فریدون ابراهیمی، بابک خرمدین، استاد شهریار و… دیگران جلوگیری کرده و موانع بسیار بزرگی ایجاد میکنند.

 

امسال، بعد از چندین سال تعطیلی اجباری و تحمیلی، مراسم بزرگداشت قهرمان بزرگ تاریخ آذربایجان که الهام بخش فعالان ملی مدنی ترکان آذربایجانی میباشد؛ در روزهای 14 و 15 تیرماه 1397 در قلعه یِ بابک(بابک قالاسی= بذ قالاسی) در جوار شهرستان زیبای وبا صفایِ کلیبر برگزار گردید. هرچند شرکت کنندگان در مراسم قلعه بابک، با برخورد شدید و سخت گیرانه نیروهای امنیتی رو به رو شدند و دهها نفر از این فعالانِ ملی مدنیِ ترکان آذربایجان، دستگیر و زندانی شدند. فعالانی که شرافت و شجاعتشان مثال زدنی و غرور انگیز است و به احترامشان باید سر خم کرد.

 

 

موجیم که آسودگی ما عدم ماست !

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم !

 

 

آزادی تمام دستگیر شدگان خواستی عمومی است. زندانی کردن فرزندان صدیق این مرز و بوم فقط میتواند بر وخامت اوضاع بیفزاید.

 

این گونه تضییق ها در واقع تلاش برای پاک کردن صورت مسئله است و هرگز ثمربخش نخواهد بود. جامعه به آرامش نیاز دارد. این آرامش فقط از طریق تأمین حقوق شهروندان ترکان آذربایجانی و سایرین بدست خواهد آمد.

 

مراسم قلعه بابک که هرسال در نیمه اول تیرماه برگزار میشود ، یکی از دموکراتیک ترین مراسم های مردمی جهان میباشد:

 

-چون تمام کسانی که در این مراسم شرکت میکنند، داوطلبانه در این مراسم شرکت میکنند و هیچ اجباری برای حضور آنها در قلعه بابک وجود ندارد.

 

-چون همه یِ شرکت کنندگان در این مراسم از آزادی بیان و اظهار نظر برخوردارهستند و میتوانند تجمعات مختلف تشکیل دهند. هیچ کس مجبور به شرکت دراین تجمعات نمیباشد. وکسی از سوی شرکت کنندگان ، از برگزاری آن منع نمیشود.

 

-علاقه مندان به شرکت درمراسم قلعه بابک، هرگز سعی نمیکردند و نمیکنند، نظرات و افکار خود را به دیگران خصوصا اهالی شهرها تحمیل کنند. چون اساسا مراسمشان به دور از شهرها میباشد. البته در سالهای گذشته به دلیل اینکه نیروهای امنیتی با رفتار انقباضی و ایجاد انسداد، سعی در ممانعت از برگزاری این مراسم سالانه کردند، تجمع کنندگان در قلعه بابک ناخواسته به شهرها سرازیر شدند. نمونه بارز آن اعتراضات عظیم اردیبهشت و خرداد ماه 1385 در بیش از پنجاه شهر آذربایجان و... میباشد. نیروهای امنیتی هرساله باشدت عمل و رفتاری سخت گیرانه در مقابل این مراسم مانع ایجاد میکنند. حتی در جوار قلعه بابک اقدام به تأسیس پادگان نظامی کرده اند.

 

لازم است این پادگان نظامی – امنیتی هرچه سریعتر از مجاورت منطقه فرهنگی قلعه بابک برچیده شود. وبا تغییر کاربری، ابنیه و تأسیسات موجود در آن به امر پذیرایی ازبازدید کنندگان قلعه بابک اختصاص داده شود. این کار میتواند به تلطیف جو حاکم بر روابط بین مردم آذربایجان و دولت کمک شایانی کند.

 

-یکی از تبعات این گونه انسداد و انقباضها این میتواند باشد که حرکت ملی، متین و مدنی مردم آذربایجان از کوره به در رفته و احیانا به خشونت کشیده شود. خوشبختانه حرکت ملی آذربایجان که از میان مردم آذربایجان و خودجوش به پا خواسته است، با هشیاری، این انقباضها و انسدادها را پشت سرگذاشته و به راه متین و اصولی خود ادامه میدهد و خواهد داد.

 

-از نظر من حرکت ملی مردم آذربایجان، بر علیه هیچ کس نیست و تنها در پی به دست آوردن حقوق مدنی و شهروندی مدرن خود میباشد. انسدادها و انقباضهای جاری، تنها میتواند موجبات عمیقتر شدن شکافها بین مردم ترک آذربایجان و دولت را فراهم کند و این نمیتواند نتایج مطلوبی به بار بیاورد و قطعا انبساط و انکشاف اجتماعی به نفع کل جامعه خواهد بود.

 

امروز بیش دو قرن از شروع شکل گیری جامعه یِ مدنی مدرن میگذرد و تقریباً یک پنجم قرن21را هم پشت سرگذاشته ایم. به ظاهر بسیاری از مظاهر مدرنیسم در جامعه ایرانی رسوخ کرده است؛ با این حال ما در اینجا با انقباض و انسدادهای شدید اجتماعی مواجه هستیم و.... عوامل خودکامه مانع برقراریِ حقوق شهروندی هستند. اگر حقوق شهروندی تأمین شود، خودکامگیها متوقف خواهد شد و درنتیجه به بسیاری از اختلاسها، دزدیها و دست درازیها به اموال ملت پایان داده خواهد شد!

 

اکنون سئوال اینست:

 

چرا با گذشت بیش از دو قرن، ما هنوزاز بسیاری ازمواهب مثبت و انسانی جامعه مدنی مدرن محروم هستیم؟

 

با آنکه دارای کشوری ثروتمند هستیم، چرا ثروت ملی به شکل متعادل در سطح جامعه ایرانی توزیع نشده و نمیشود؟ و فقر لجام گسیخته تر از هر زمان دیگر برزندگی اکثریت مردم مستولی است.

 

آیا هنوز با کاریکاتوری از جامعه مدنیِ مدرن روبرو هستیم؟!

 

اکبر آزاد

«اردبیل- معجز محله سی»

 

 

Similar News

اخبار منتخب

Most Read